سفارش تبلیغ
صبا ویژن


.....من از آن روز که در بند توام آزادم

این خاطره کاملا واقعی ست !!!! و مربوط به اردوی سه شنبه 9 /تیر می باشد!!!!

خب این اردو با همه ی اردو ها متفاوت بود.........تفاوت اصلی این بود که الو (.....) با ما نبود!!!

یک تفاوت دیگه این که اف ام (جووووون) نیومده بود!!!!!!!!!!!

دیگه این که برای اولین با توی تمام اردو ها چشممون به جمال مازمور(هه!!هه )روشن نشد!!!!

و کسانی هم که بودند......

یا همش حرف زدند.........(اصلا منظورم غزال نیست ها .... فکر بد نکنید ها!!!!)

یا همش خندیدند......(اصلا هر کسی بجز پلی!!!!!!!!!!)

یا همش دپرس بودند............(واضح اعلام می کنم منظور میرابی و رسی بود!!!!

و یا........

در این اردو بعضی سوسک کشتند!!!!!.........(قاتل!!!!!!)

بعضی خیس شدند.........(اصلا فکر بد نکنید هااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!)

بعضی حقیقت را گفتند.......(شیشه بازی!!!!!)

بعضی هم تا امدند حرف بزنند با کلمه ی اول ناراحت شدندو.........(ناراحتی!!!!!!!!!!!!)

ولی در کل جای همگی خالیییییی!!!!!


نوشته شده در چهارشنبه 88/4/10ساعت 9:10 عصر توسط نگین نظرات ( ) | |

با نام و یاد خدا شروع می کنم...................

بله همون طور که فهمیدین ما هم بله.............

پس بسم الله........


نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 3:6 عصر توسط نگین نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4      

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ