• وبلاگ : .....من از آن روز که در بند توام آزادم
  • يادداشت : نامه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 58 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4      >
     
    سلام
    قلمت فوق العاده ست
    خيلي نوستالژيک بود
    و البته تلخ.منو ياد رفيقام انداخت
    شايدم من خيلي احساساتيم
    ولي واقعا لذت بردم با سوز بود

    پاسخ

    خيلي خيلي ممنونم ....
    + فاطمه 

    قشنگ بو ....د

    پاسخ

    مرسي...

    اينم 57 امي...! متاسفانه ارديبهشتي پيدا نمي شه از ما طرفداري كنه!

    (مطمئنن تو جواب اين نظر مي گي فقط آباني!)

    پاسخ

    خب خوبه مي دوني فقط اباني...
    اينهم 56 مين !اباااااااااني!
    پاسخ

    بابا ايولا
    + فاطمه 
    سلام!مي گم اين فاطمه دومي كيه؟
    پاسخ

    شما ها خودتون هم با هم درگيرين ها

    سليم اباني!

    من اپم

    پاسخ

    اومدم

    خواهرا همشون بي معرفت ميشن...؟!

    پاسخ

    كي خواهر ها؟؟؟؟؟
    آپم....
    پاسخ

    اومدم
    مي گمااااااا وبت اسم نداره؟؟؟!!
    پاسخ

    چرا داره اين قالب خنگ نمي ارتش
    + نرگس سادات 
    سلام خوبي؟
    پاسخ

    مرسي
    + فاطمه 

    اين نوشته هات حرف نداره (ميدوني كه شوخي كردم زياد حرفمو جدي نگيريا!!!!)

    ولي يه سوال دلت از تون هواي ابري بيرون اومد نگين جان؟؟؟

    پاسخ

    اهم

    اين اسم لينكم منو كشته!!!!!!!!!!

    تولدم مبارك!

    پاسخ

    تولدت مبارك
    + فاطمه 
    سلام!
    پاسخ

    يه وقت خسته نشي با اين نظر ها!!!!!
    + نرگس سادات 

    نگين جون من دوباره اومدم ولي قاچاقي

    اينقدر حال مي ده.....

    تا بعد

    پاسخ

    اره خيلي حال مي ده

    خب ديگه اينم نظر آخر منه براي تو

    فعلا

    پاسخ

    مرسي عزيزم فكر نمي كردم اين قدر حرف گوش كن باشي و بياي هر ده تا نظر رو بدي
       1   2   3   4      >